there are many vulnerable souls who are trying hard sullying the reputation of Shia in this site, but they will not be able to so that God Sergeant sees them. and allah will traps them in their evil works
زندگینامه حضرت آيت الله احمد جنتی ة الله احمد جنّتي در سوم اسفند 1305 هجري شمسي در محله لادان واقع در غرب شهرستان اصفهان، چشم به جهان گشود. پدرش مرحوم ملا هاشم از روحانيون وارسته و بزرگي بود كه از شنبه تا چهارشنبه در شهر اصفهان حضور داشت و به تدريس علوم حوزوي ميپرداخت و روزهاي پاياني هفته را در روستا به سر ميبرد. مردم روستاي او كه بيشتر كشاورز و دامدار بودند و عمدتاً از نظر اخلاقي در جايگاه مناسبي قرار داشتند، اگر دچار اختلافي ميشدند براي حل و فصل مسائل خود به او مراجعه ميكردند، وي تا پايان عمر رابطهاش را با حوزه علميه اصفهان قطع نكرد و از محضر عالمان بزرگي همچون حاج آقا رحيم ارباب و حاج سيد علي نجف آبادي بهره برده بود در آمدش منحصر به وجوه شرعي و يا از طريق وعظ و خطابه بود. او يك فرزند بيشتر نداشت. مادر آية الله احمد جنّتي نيز زني پاك و صبور بود و علاوه بر خانه داري، قرآن و برخي از كتب ديني را تدريس و بعضي از جلسات مذهبي را نيز اداره ميكرد و با صبر و قناعت، زندگي ميگذارند.
برخي از فعاليتها و مسؤوليتهاي وي پس از انقلاب به شرح زير است:
1ـ دبيري شوراي هماهنگي تبليغات اسلامي
2ـ رياست سازمان تبليغات اسلامي
3ـ نمايندگي امام و رهبري در اتحادية انجمنهاي اسلامي دانش آموزان
4ـ عضويت در شوراي نگهبان قانون اساسي با حكم امام و رهبري
د به سلامتی همه اونایی که دوسشون داریم و نمیدونن، دوسمون داشتن نمی دونستیم. به سلامتی درخت! نه به خاطرِ میوش، به خاطرِ سایش. به سلامتی دیوار! نه به خاطرِ بلندیش، واسه اینکه هیچوقت پشتِ آدم روخالی نمیکنه. به سلامتی دریا! نه به خاطرِ بزرگیش، واسه یکرنگیش. به سلامتی سایه! که هیچوقت آدم رو تنها نمیذاره. به سلامتی پرچم ایران! که سهرنگه، تخممرغ! که دورنگه، رفیق! که یهرنگه. به سلامتی همه اونایی که دوسشون داریم و نمیدونن، دوسمون دارن و نمیدونیم. به سلامتی نهنگ! که گندهلات دریاست. به سلامتی زنجیر! نه به خاطر اینکه درازه، به خاطر اینکه به هم پیوستنش. به سلامتی خیار! نه به خاطر «خ»ش، فقط به خاطر «یار»ش. به سلامتی شلغم! نه به خاطر (شل)ش، به خاطر(غم)ش. به سلامتی کرم خاکی! نه به خاطر کرمبودنش،به خاطر خاکیبودنش به سلامتی پل عابر پیاده! که هم مردا از روش رد میشن هم نامردا ! به سلامتی برف! که هم روش سفیده هم توش. به سلامتی رودخونه! که اونجا سنگای بزرگ هوای سنگای کوچیکو دارن. میخوریم به سلامتی گاو! که نمیگه من، میگه ما. به سلامتی دریا! که ماهی گندیدههاشو دور نمیریزه. میخوریم به سلامتی اون که همیشه راستشو میگه. به سلامتی سنگ بزرگ دریا!که سنگای دیگه رو میگیره دورش. به سلامتی بیل! که هرچه قدر بره تو خاک، بازم برّاقتر میشه. به سلامتی دریا! که قربونیاشو پس میآره. به سلامتی تابلوی ورود ممنوع! که یه تنه یه اتوبان و حریفه********
به سلامتی اونی که بی کسه ولی ناکس نیست به سلامتي همه خوبا كه سخت مشغول شطرنج زندگي اند و نمي دونن مامات رفاقتشون هستيم به سلامتی اونی که باخت تا رفیقش برنده باشه به سلامتی بچه های قدیم كه با ذغال واسه ی خودشون سبیل می ذاشتن تا شبیه باباهاشون بشن نه بچه های الان كه ابروهاشون رو بر می دارن تا شبیه مادراشون بشن. به سلامتی دریا ! که ماهی گندیدههاشو دور نمیریزه گل آفتابگردان را گفتند: چراشب ها سرت را پایین می اندازی؟ گفت :ستاره چشمک می زند، نمی خواهم به خورشید خیانت کنم .......... به سلامتی همه اونایی که مثل گل آفتابگردان هستند . به سلامتی آسمون که با اون همه ستاره اش یهذره ادعا نداره ولی یه سرهنگ با سه تا ستاره اش دهن عالم و آدمو ........................ کرده(ببخشين) و به سلامتی میخی که هرچی توسرش زدن خم نشد. وبه سلامتی اونا که بار دوستی رو کشیدند و نرنجید
دلم گرفته آسمون ، نمی تونم گریه کنم شکنجه می شم از خودم ، نمی تونم شکوه کنم انگاری کوه غصه ها رو سینه من اومده باز داره باورم می شه ، خنده به من نیوموده دلم گرفته آسمون از خودتم خسته ترم تو روزگار بی کسی یه عمره که در به درم حتی صدای نفسم ، می گه که توی قفسم من واسه آتیش زدن یه کوله بار شب بسم دلم گرفته آسمون ، یه کم منو حوصله کن نگو که از این روزگار ، یه خورده کمتر گله کن منو به بازی می گیرن عقربه های ساعتم برگه تقویم می کنه لحظه به لحظه لعنتم آهای زمین نچرخ تا آروم بگیره یه آدم شکسته تن خدا خودت به داد این بنده رو سیاهت برس، خدا جونم بیشتر از هر موقع بهت نیاز دارم
به خداحافظي تلخ تو سوگند، نشد که تو رفتي و دلم ثانيه اي، بند نشد لب تو ميوه ي ممنـوع ولي لبهـايم هرچه از طعم لب سرخ تو دل کند، نشد با چراغي همه جا گشتم و گشتم در شهر هيچ کس، هيچ کس اينجا به تو مانند نشد هر کسي در دل من جاي خودش را دارد جانشين تو در اين سينه خداوند، نشد خواستند از تو بگويند شبي شاعرها عاقبت با قلم شرم نوشتنـد؛ نشــد!